مثل بچگی ها که با آبلیمو می‌نوشتیم:)

آخرش یک روز زیر این همه تصمیم گرفته شده و انجام نشده، دفن می‌شوم...

یک جورهایی زنده به گور به سبک قرن ۲۱

یک جور دیگرش هم می‌شود مرگ ... بدون درد، بدون اذیت و حتی بدون اینکه بفهمم...


مسلما این پست خالی نیست:) 👆👆


دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵ , ۰۰:۱۸ خاتونِ گیس گلابتون...
یادش بخیر واقعا بردیم به عقب
به یه سری خاطراتِ خاک خورده
ِیادمه اول راهنمایی که بودم یه مسابقه ی انشاء نویسی داشتیم. چون معلممون تجربه شو داشت که یه بار من ازین ورقه ها که با آبلیمو حالت کاغذ قدیمی میشن درست کرده یودم. بهم گفت برای همه از اون برگه ها درست کنم و منویک شب تا صبح مثل سرخوشا فقط با آبلیمو برگه قدیمی طور درست میکردم. کلا انسان خوشحالی بودم از عنفوان کودکی :))
(:

اووووه..... اون همه از اون برگه ها.... خخخخ لذت بخش بود ولی:)اولین بار داداشم اینو بهم گفته بود:) و من یادمه که عین یه جادو با این کار رفتار میکردم خهخخ هنوزم همونقدر برام جالبه:))))
* حالا پست رو ظاهر کردین؟:)
جالب بود.
(: ممنون
کم پیدایین جناب مداحی:)
دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵ , ۰۰:۲۴ خاتونِ گیس گلابتون...
واقعا خیلی لذت بخش بود و دقیقا آدم حس یه جادوگر خفن بهش دست میداد :))

در مورد نوشته ی آبلیموییت هم باید بگم که تو خیلی قوی تر از این حرف ها هستی و من شک ندارم به همه ی تصمیماتت جامه ی عمل میپوشونی به زودی زود ^_^
اوهومممم:))))

+ کارم از این حرفا گذشته:( انگار که واقعا همه‌ی تصمیمام نصفه موندن یا اصلا شروع نشدن...
دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵ , ۰۰:۳۱ خاتونِ گیس گلابتون...
میدونی بزرگ ترین حیله شیطون برای دور نگه داشتن آدمای قوی ای که ازشون همیشه خیلی میترسه چیه؟
خیلی سادس
نا امیدشون میکنه
نا امید نشو. تحت هیچ شرایطی از ادامه دادن خسته نشو. به هر حال هر آدمی گاهی از برنامه هاش عقب میوفته. هدف هایی داره که فکر میکنه باید بهش می رسید اما نرسیده. ولی میرسه. شاید یکم دیر تر ولی اگر بخواد حتما میرسه. مهم اون خواستنس. اون حرکته. او رفتنه. بقولی هیچ کس‌ نمی‌رسد. چون‌ رسیدنی‌ در کار نیست.فقط‌ رفتن‌ است، حتی‌ اگر اندکی. و هر بار که‌ می‌روی، رسیده‌ای :)
 
مشکل منم دقیقا همینه:(
چند وقته که نمیرم! نه حرکت نه هیچی.... درجا.... فقط دارم درجا میزنم انگار! اون اراده‌ای که باید باشه نیست... اون تلاش، اون حرکته نیست..‌‌
و این واقعا حال آدمو بد میکنه
خاموش میخونمتون. هستم ولی.
لطف دارین:)
دوشنبه ۲۵ بهمن ۹۵ , ۰۰:۳۸ خاتونِ گیس گلابتون...
میدونی چیه؟ من حس میکنم زیادی خودتو خسته کردی. برای همین دیگه نه روحت نه جسمت کششو ندارن. یکم به خودت استراحت بده. کارایی که حالتو خوب میکنن انجام بده و فکر کارای نصفه نیمه رو از تو ذهنت شوت کن بیرون.
بعدش که اومدی رو فرم یه بسم الله بگو و با یه یاعلی گفتن پاشو و ادامه بده بقسه راهو.
من شک ندارم تو موفق ترین هستی و خواهی بود فقط باید استیبل کردن شرایط بیاد دستت. که یهو اینجوری از شدت خستگی به سرعت صفر کیلومتر نرسی :)
میدونین.‌. خسته شاید... ولی بیشتر از دست خودم خسته‌م از این همه وقتایی که هدر میدم و هیچ کاری نمیکنم.... اگه شبانه روز کار کنم و به برنامه هام برسم اتفاقا خیلی راضی و خوشحالم...حتی اگه از خستگی له شده باشم(چه خستگی روحی و چه جسمی) 
مشکلم اینه که واقعا اراده‌م ضعیف شده:(( خیلی ضعیف:(
ولی به نظرم به قول شما بهترین راه اینه که نصفه کاره ها رو از ذهنم بیرون کنم:)
استیبل کردن؟ هووومممم جالبه:)
اوهوع :)))
به نکات خوبی هم اشاره شده توش! ب خصوص خط دو و پنجم!
(((:

خط دو که بعله:))) ولی خط پنج دقیقا کدوم خط ینی؟:/
تا اونجایی که میتونی تصمیمات رو عملی کن . درسته شاید هیچ کدوم به تمام آرزوهامون نرسیم ولی میتونیم براشون تلاش کنیم :)
اصلا خیلی ضعیف شدم... هیچ تلاشی برای عملی شدنشون نمیکنم و در عین حال عذاب وجدان هم دارم:/
امیدوارم تلاش کنم:)
     .
یه لحظه فکر کردم شمام آبلیموطور نظر نوشتین:) 

این نقطه‌هه خیلی پر مفهومه خدایی:/

یه چیزایی برات نوشته بودم پاک شون کردم
آخه دیدم روضه خوندن نداره
خودت می‌دونی که باید دوباره از اول بلند شی و شروع کنی و یکی یکی تصمیم‌هات رو جلو بری انجام بدی
و میدونی که نباید اینقدر راحت تسلیم بشی و حرف از مرگ بزنی
بودن ما تو این دنیا خیلی هم اتفاق روتین و عادی‌ای نیست که اینقدر سریع بتونیم به نبودن‌مون فکر کنیم
باید باشیم و باید خوب باشیم و باید بهترین باشیم
این نظام، نظام احسن ه:)

میدونم که اینا رو میدونی
واسه همین دیگه نمیگم (چقدرم که نگفتم:دی)
و نکته‌ای که برام جالبه اینه که اینا رو آبلیمویی نوشتی...در حالی‌که می‌تونستی واقعی بنویسی
این هم استدلالی بر این‌که خودت اون حرفای بالا رو میدونی بهتر از من حتی.

شاید گاهی وقتا ما آدما نیاز داشته باشیم به یادآوری:)
آره میدونم ولی نمیدونم چطوری:( نمیدونم چطوری باید ری‌استارت شم دی:
البته اون مرگ منظور مرده‌ی متحرک بود... زنده باشی و نفس هم بکشی ولی عملا هیچ کار خاصی نکنی... نه هیچ حرکتی، نه هیچ تغییری...

«بودنمون اتفاق روتین و عادی نیست» هووممم:) قابل تامله:)

باید بهترین باشم:) ولی نیستم و احساس میکنم کلی از مسیرم عقب افتادم...

خیلی هم خوب کاری کردین که گفتین:)
میدونم... مث عالم بی عمل....
:)

* لازمه بگم کامنتاتون خیلی خوبن؟ هرچند خیلی زیاد ناشناسین و خیلی زیاد حس فضولیم گل کرده:)
 .     
 .
 .
،
،
،

چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ , ۰۰:۵۹ خاتونِ گیس گلابتون...
شما گوش بده به حرف و یه مدت از فشار ها فاصله بگیر بعد خواهی دید همه چیز خود به خود رو به راه میشه و تو باز میشی همون دخترِ با اراده یِ خستگی نا پذیر :)
هوووم استیبل. یعنی شرایط رو به حالت تعادل برسونی. شنیدی وقتی مریضی حالش بده میبرننش اورژانش دکترا میگن شرایطش هنوز استیبل نیست که بتونیم براش کاری بکنیم؟ توام باید اول یه زمان به خودت بدی تا به اون ثبات و آرامش برسی در همه ی جهات، بعد دوباره بسم الله رو بگی و شروع کنی  :)
چشم:)
امیدوارم:)))))
چه جالب:) مرسی یه چیز جدید بهم گفتین:) سعی میکنم به یه تعادل و نقطه‌ی امن و آرومی برسم:) امیدوارم که بشه:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
زندگی ذاتش مثل گودزیلاست؛ عجیب، غیرقابل پیش بینی، گاهی وحشتناک، گاهی جالب، گاهی آرام.
چطور می شود گودزیلا ها را رام کرد؟ و چطور می شود افسار گودزیلا را به دست گرفت؟
این همان چیزیست که آدم ها را به حرکت وا می دارد...

:)
پیام های کوتاه
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Customized by a Friend