واااااااییییی^_^
کللللی تلاش کردم که مامان و بابا راضی بشن سیزده به در رو بریم مشهد و البته نتیجه داد:)))
فکر کنین ما از شهرمون کوبیدیم اومدیم مشهد اونم روز ۱۳ به در ،واسه دو تا کار: زیارت و سینما واسه دیدن ماجرای نیمروز:)
بعد یه زیارت باحال و عالی(جای همتونم خالی، تا جایی که تونستم دعاتون کردم) و یه ناهار لذت بخش رفتیم سینما هویزه میبینیم سانس ساعت چهار و نیم و پنجش پره و زودترین سانس، ساعت هفته... و خب ساغت هفت واسه مایی که تا شهرمون دو ساعت راهه خیییلی دیره:(
ناراحت و مغموم تصمیم گرفتیم جهت خالی نبودن عریضه بریم خوب،بد،جلف رو ببینیم:|
بعد دیگه بابام رفتن بلیط گرفتن وقتی اومدن دیدیم ماجرای نیمروز گرفتن ساعت هفت:)))))) خیلی خوشحال شدم ینی اصن:) اینقدر علاقهمو به دیدن این فیلم درک نمیکنم دی:
با این حساب تا ساعت هفت که معطلیم، هفت تا حدود نه هم که سینما، نه تا یازده یا حتی بیشتر هم جاده... و بعدش هم لباسامو اتو کنم واسه فردا-_-
ولی سیزده خوبی بود:) و من بی صبرانه دلم میخواد برم این فیلمو ببینم:)))))))
+ موقت:)
در آغوش حق:)
- يكشنبه ۱۳ فروردين ۹۶