آینده، چهار سال، شش نفر و جوانی من در هاله‌ای از ابهام! :)

آدم وقتی می‌خواهد درباه مناظره‌ها بگوید یا در مورد نامزدهای انتخابات حرفی بزند، با یک بحر طویل کلمات و عبارت‌ها و نگفته‌ها(شاید هم گفته‌شده های روی دل مانده) روبرو می‌شود. 

شارلاتان بازی نامزد‌ها در مناظره‌ها و خط و نشان کشیدنشان برای هم جدای از اینکه حق دارند یا نه، زیادی توی چشم می‌زند. به نظرم این وسط‌ها، سوال پرسیدن مجری مزاحم بحث‌هایشان است! چه کاری است خب؟ وقتی عین بلبل خودشان دارند پته‌ی همدیگر را به زیبایی هرچه تمام‌تر روی آب می‌ریزند، دیگر چرا با سوال درباره برنامه‌های نداشته‌شان مصدع اوقاتشان بشویم؟:|

این روزها فکر می‌کنم به حق رأیی که هنوز‌ ندارمش و خدا می‌داند چقدر خوشحالم به خاطر این‌که مجبور نیستم(البته بهتر است بگویم: اجازه نمی‌دهند) رای بدهم. مجبور نیستم پای مناظره‌ها بنشینم و هی حرص بخورم که فلانی کم دروغ بگو، فلانی کم پوزخند بزن به ملت، فلانی حرف بزن، فلانی...

و البته مجبور که نیستم پای مناظره‌ها بنشینم، ولی چنان آنها را دقیق دیده‌ام که به نظرم بتوانم شرح مفصلی از دقیقه به دقیقه‌اش بنویسم. شوخی که نیست. بحث سر چهار سال کشورم است و چهار سال از بهترین سال‌های جوانی و سه سال هم از سال‌های دانشجویی‌ام(ان‌شاءالله). مثلا فکر کنید که منی که یکی از هدف‌های مهمم در دانشگاه، کار فرهنگی‌ست، به بی‌سواد و هزار و یک لطف دیگر مزین شوم:| یا یک‌هو یک عده بیایند و مرا لوله کنند:|

خلاصه که ایهاالناس و ایهاالبلاگرین... دریابید انتخابات را و به من و همچون منی فکر کنید که حق رای‌ ندارم ولی چهار سال مهم زندگی‌ام در گرو انتخاب‌های شماست. 


#حق_الناس


پ.ن: شارلاتان کلمه قشنگی نیست. ولی به نظرم کلمه‌ی دیگری نمی‌تواند عمق فاجعه را نشان بدهد:)


* در آغوش حق:)

سبز تر از مهربانی(:

• ممنون که اینقدر خوب و مهربان و عزیز دل هستید(: که وقتی سختی هست، پایه‌ پایه‌اید و ننی‌گذارید دل آدم بلرزد. نمی‌گذارید احساس تنهایی کند:) پدربزرگ به لطف خدا و  دعاهای شما، عملی که فقط ۲۰ درصد احتمال موفقیت داشت را به خوبی پشت سر گذاشتند و حالا بعد از پنج- شش روز در ICU بودن، به بخش منتقل شده‌اند... خدا را شکر:))))) 

•• بر خلاف هفته‌ی پیش که هفته‌ی وحشتناکی بود، این هفته به قدری آرام و خوب است که دلم می‌خواهد همینطوری کش بیاید:)))) 

••• مناظره ها چقدر به میدان جنگ شباهت دارند:| اینقدر دلم می‌خواهد شرح مفصلی برایشان بنویسم ولی نه وقتش هست و نه حتی حوصله‌اش:) فقط و فقط همین‌که دروغ می‌گویند مثل پینوکیو:| آن هم با خیال راحت چون دماغشان هم دراز نمی‌شود:|

•••• هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه/ ماه در آب که همواره فروریختنی‌ست...

[فاضل نظری - گریه‌های امپراطور]

••••• یک بسته‌ی پستی برسد دستت، با کلی چیز میزهای خوشگل و کوچک(:  چقدر عوض شدن بعضی چیزهل لذت بخش است. مثلا عوض شدن دوستی مجازی به دوستی واقعی..‌ آن هم از نوع محشرش(:

این هم بخشی از بسته‌ی من(: 


[خاتون متشکریم:)]


+-+-+ اینکه آدم زیستش را نخوانده ۷۵ بزند که تراز زیستش هم بشود ۷۷۰۰ خیلی دلچسب است (((: خییییلی خییییلی خیییلی ^_^

+-+-+ خانواده و دوستان جان می‌گویند: واسه تولدت چندتا کتاب که دوست داری بگو، ما بریم همونا رو برات بگیریم دیگه:) 

+-+-+ راستی شما هم از همین حالا با پشه‌های خون‌آشام[!] و خرمگس‌ها و مگس‌ها و کلا حشرات مشکل دارید؟:| چرا اینقدر زیاد می‌شوند خب؟:/


D;

+ در آغوش حق=)

زندگی ذاتش مثل گودزیلاست؛ عجیب، غیرقابل پیش بینی، گاهی وحشتناک، گاهی جالب، گاهی آرام.
چطور می شود گودزیلا ها را رام کرد؟ و چطور می شود افسار گودزیلا را به دست گرفت؟
این همان چیزیست که آدم ها را به حرکت وا می دارد...

:)
پیام های کوتاه
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Customized by a Friend