سیا ابران

 

کِن تومم بونه ای زمستانای، برف و توفان و باد و بوران

آفتاب دِتابه سبز چاکانای، برف و توفان و باد و بوران

سورخ گول در بیه در بهارانای، مع مع بزنن می وَراکان

در کمین دره و شنا ورگانای، ترسم آخر بوبُم بی موز چوپان

 

بوزگالش دیل غم بگیته، می دیل تورا بو ای خدا جون

کِن خوانه بشون ای زمستون، آتش بگیره جون ورگان

 

+ هزار بار بنویس و پاک کن. نگفتنی ها رو هرکاری بکنی نمیشه گفت. وقتی دل نمیخواد، نمیشه به زور دردش رو جار زد.

 

زندگی ذاتش مثل گودزیلاست؛ عجیب، غیرقابل پیش بینی، گاهی وحشتناک، گاهی جالب، گاهی آرام.
چطور می شود گودزیلا ها را رام کرد؟ و چطور می شود افسار گودزیلا را به دست گرفت؟
این همان چیزیست که آدم ها را به حرکت وا می دارد...

:)
پیام های کوتاه
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Customized by a Friend