(=

وبلاگم به معنای واقعی کلمه جوریده شده. تمام ماه‌ها، پست‌های مختلف و برچسب‌ها، اغلبشون بازدید داشتن و تعداد نمایش‌ها به طرز عجیبی بالا رفته. یک جاهایی از وبلاگم مورد بازدید قرار گرفته که خودمم از وجودشون خبر نداشتم :') یعنی حقیقتا یادم نبود همچین برچسب‌هایی هم داشتم اینجا.

و کامااااااان چقدر حوصله ((((':

ریز به ریز آرشیوم شخم زده شده. و واقعا واقعا با اینکه حدس میزدم اما فکر نمیکردم کسی بخواد اون متن رو گوگل کنه :')

باشه خب. من نمیتونم از اینجا فرار کنم. نمیتونم آرشیو و اسم و رسم و قالب و دوستامو بغل بزنم و ببرم یه جای دیگه. نمیتونم اینجا رو عوض کنم. و بر خلاف ماه‌ها قبل تازه روشن شدم و موتور نوشتنم اینجا راه افتاده. فلذا ناز شست هرکی که اینجاست.

فقط ناراحتم که احساس امنیت و پناهگاه بودن اینجا ازم گرفته شده....

هعی :') خوندن اینجا رو حلالت نمیکنم زن/مرد :") 

 

+ ولی خیلی وقت بود با موبایل پست نذاشته بودم (=

در ستایش وبلاگ فور اور

یکی از پستهای نسبتا قدیمی اینجا رو تو جای دیگه کپی و بعد پست رو حذف کردم. قصدم این بود که تو صفحه شخصی اینستاگرامم منتشرش کنم. چرا از اینجا حذف کردم؟ چون میترسیدم کسی به سرش بزنه و بخشی از جملاتش رو سرچ کنه و به اینجا برسه. در کمال ناباوری دیدم که بعد از پاک کردن اون پست هم باز توی سرچ گوگل، وبلاگ نمایش داده میشد =| این باعث شد که تو انتشار اون متن تو اینستا مردد بشم. دو روز گذشت و همچنان کرمی در من میلولید و من رو به انتشار اون پست سوق میداد. در این دو روز کم‌کم راضی شدم که بیخیال این بشم که ممکنه کسی سرچ کنه. در واقع به خودم قبولوندم که احتمال همچین چیزی خیلی کمه.

پس دوباره تصمیم گرفتم پستش کنم. رفتم تو اینستا، عکسی که برای اون کپشن ادیت کرده بودم رو انتخاب کردم، متن اصلاح و ویرایش شده رو کپی کردم و... قبل اینکه پستش کنم دوباره فکر کردم "اصلا رواست که مخاطبین و فالورهای اینستاگرام من این دست‌نوشته رو ببینن و بخونن؟ اصلا جایگاه این نوشته توی اینستاگرام من هست یا نه حق ندارم از محدوده وبلاگ خارجش کنم؟" این سوال باعث شد که من اینستا رو ببندم و هنوزم که هنوزه اون متن رو اونجا به اشتراک نذارم.

نتیجه؟ هیچی. فقط خواستم بگم انگاری علیرغم این که اینجا اینقدر کمرنگم، اما هنوز بعضی حرفها خاص اینجا هستند. اونقدر که بعد از یک هفته کلنجار رفتن هنوز نتونستم منتقلشون کنم. و بعضی حرفها هماونقدر که زدنشون اینجا آسون‌ترینه، تو اینستا و فضاهای مشابه سخت‌ترینه :,)

 

+ هنوز هم نمیدونم سرانجام اون متن چی میشه (:

زندگی ذاتش مثل گودزیلاست؛ عجیب، غیرقابل پیش بینی، گاهی وحشتناک، گاهی جالب، گاهی آرام.
چطور می شود گودزیلا ها را رام کرد؟ و چطور می شود افسار گودزیلا را به دست گرفت؟
این همان چیزیست که آدم ها را به حرکت وا می دارد...

:)
پیام های کوتاه
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Customized by a Friend