سیا ابران

 

کِن تومم بونه ای زمستانای، برف و توفان و باد و بوران

آفتاب دِتابه سبز چاکانای، برف و توفان و باد و بوران

سورخ گول در بیه در بهارانای، مع مع بزنن می وَراکان

در کمین دره و شنا ورگانای، ترسم آخر بوبُم بی موز چوپان

 

بوزگالش دیل غم بگیته، می دیل تورا بو ای خدا جون

کِن خوانه بشون ای زمستون، آتش بگیره جون ورگان

 

+ هزار بار بنویس و پاک کن. نگفتنی ها رو هرکاری بکنی نمیشه گفت. وقتی دل نمیخواد، نمیشه به زور دردش رو جار زد.

 

سلام:)

من تونستم بخونمش:)

سلااااامم (:

چه خوب که اهالی اینجا بلدن آبلیمویی نوشته های منو چطوری بخونن :**

اقا ب چ زبان محلی بود؟

من نفهمیدم😅

وقتی شعر خوندم مثل ی موزیک تصورش کردم:دی

 

 

گیلکیه :)
منم تا وقتی سرچ نکرده بودم نفهمیدم

موزیک بود واقعنی.... یه ترانه قدیمی گیلکیه ظاهرا... من این نسخه شو دارم و خیلی بهم میچسبه: سیا ابران - نیما راوند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
زندگی ذاتش مثل گودزیلاست؛ عجیب، غیرقابل پیش بینی، گاهی وحشتناک، گاهی جالب، گاهی آرام.
چطور می شود گودزیلا ها را رام کرد؟ و چطور می شود افسار گودزیلا را به دست گرفت؟
این همان چیزیست که آدم ها را به حرکت وا می دارد...

:)
پیام های کوتاه
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Customized by a Friend