شما چطور؟

گاهی وقت ها ممکنه آدم به یه سری کارهایی که به صورت روتین، هر روز انجام میده و یا کارهایی که فکر میکنه خوب و مفیدن، به صورت عجیبی شک کنه. از تقریبا یه هفته پیش، من دچار این حالت شدم. برام این سوال ایجاد شده بود که مثلا چرا من اینقدر جانانه از کتابها دفاع میکنم و میگم کتاب خوندن به طور کلی یه عادت خوبه؟ یا چرا دوست دارم فیلم ببینم و به نظرم این هم علاوه بر جنبه سرگرمی و فان، میتونه مفید باشه؟ یا چرا شنیدن موسیقی های خوب و فاخر، برای من یک ارزشه؟ و خب میدونید؟ خیلی دردناک بود. چون واقعا هیچ جواب قانع کننده ای نداشتم. اینطوری بود که کتاب جنایت و مکافات که هنوز اولش بودم رو کنار گذاشتم و واقعا احساس میکردم که علاقه من به کتابها و خوندنشون، فقط یه علاقمندی ساده ست نه ارزش و کاری که بشه بهش به عنوان یه ضرورت یا یه کار ارزشمند نگاه کرد.

این قضیه ادامه داشت تا اینکه امروز یه جرقه زد تو فکرم. اصلش این بود که داشتم به فیلم the fault in our stars فکر میکردم. داشتم فکر میکردم که چقدر دلم میخواد مثل پسره (که اسمشم اونقدر سخت بود که یادم نمونده واقعا :|)، یه بسته سیگار داشته باشم همیشه و گاهی در حالی که یه دونه شو گذاشتم کنار لبم، بدون اینکه روشنش کنم، به زندگی فکر کنم و پوزخند بزنم به دنیا و به همه بگم این یه استعاره ست؛ از اون جهت که زندگی مثل سیگاری میمونه که هیچ وقت قرار نیست روشن بشه و همیشه هم هست، چون که هست! و خب میدونید؟ این ایده جذابیه.  قشنگه. خلاقانه ست. جدیده. دوست داشتنیه. مثل این ایده رو، به جز کتابها و فیلمها، کجا میشه پیدا کرد؟ اصلا جایی به جز اینها سراغ داریم که بتونه این همه جرقه های زیبا بندازه تو فکرمون؟ شاید بگیم خب از n ساعت وقتی که تو داری میذاری، فقط همین یه جرقه رو دریافت کنی؟ کم نیست؟ نمیشه همین چیزا رو با یک جمله یک دقیقه ای هم فهمید؟ خب... چرا. میشه این جمله ها رو تو یک دقیقه هم خوند و جرقه ش رو هم دریافت کرد ولی کسی هست به ما بگه از کدوم منبع میتونیم از این جرقه های دم دستی پیدا کنیم؟ عجیبه ولی الان که خوب فکر میکنم میبینم که تو این دنیا و زندگی برای پیدا کردن کوتاهترین و کوچکترین جرقه ها و رازها و فکرها هم، باید ساعتها وقت گذاشت...

اما در نهایت، یک سوال مهم باقی میمونه و اون هم اینه که خب، حالا تو این همه جرقه پیدا کردی، الان میخوای باهاشون چه گلی به سر خودت بزنی؟ سوال مهمیه اما به نظر نمیاد که بتونه ماهیت ارزش جرقه ها رو زیر سوال ببره. بیشتر انگار داره ماهیت زندگی و به دردبخوری یا به دردنخوری انسان رو زیر سوال میبره.

 

 

+ شما چطور؟ فکر میکنین چرا کتاب خوندن و یا فیلم دیدن میتونن کارهای مفیدی باشن؟

 

زندگی ذاتش مثل گودزیلاست؛ عجیب، غیرقابل پیش بینی، گاهی وحشتناک، گاهی جالب، گاهی آرام.
چطور می شود گودزیلا ها را رام کرد؟ و چطور می شود افسار گودزیلا را به دست گرفت؟
این همان چیزیست که آدم ها را به حرکت وا می دارد...

:)
پیام های کوتاه
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Customized by a Friend