آدم وقتی میخواهد درباه مناظرهها بگوید یا در مورد نامزدهای انتخابات حرفی بزند، با یک بحر طویل کلمات و عبارتها و نگفتهها(شاید هم گفتهشده های روی دل مانده) روبرو میشود.
شارلاتان بازی نامزدها در مناظرهها و خط و نشان کشیدنشان برای هم جدای از اینکه حق دارند یا نه، زیادی توی چشم میزند. به نظرم این وسطها، سوال پرسیدن مجری مزاحم بحثهایشان است! چه کاری است خب؟ وقتی عین بلبل خودشان دارند پتهی همدیگر را به زیبایی هرچه تمامتر روی آب میریزند، دیگر چرا با سوال درباره برنامههای نداشتهشان مصدع اوقاتشان بشویم؟:|
این روزها فکر میکنم به حق رأیی که هنوز ندارمش و خدا میداند چقدر خوشحالم به خاطر اینکه مجبور نیستم(البته بهتر است بگویم: اجازه نمیدهند) رای بدهم. مجبور نیستم پای مناظرهها بنشینم و هی حرص بخورم که فلانی کم دروغ بگو، فلانی کم پوزخند بزن به ملت، فلانی حرف بزن، فلانی...
و البته مجبور که نیستم پای مناظرهها بنشینم، ولی چنان آنها را دقیق دیدهام که به نظرم بتوانم شرح مفصلی از دقیقه به دقیقهاش بنویسم. شوخی که نیست. بحث سر چهار سال کشورم است و چهار سال از بهترین سالهای جوانی و سه سال هم از سالهای دانشجوییام(انشاءالله). مثلا فکر کنید که منی که یکی از هدفهای مهمم در دانشگاه، کار فرهنگیست، به بیسواد و هزار و یک لطف دیگر مزین شوم:| یا یکهو یک عده بیایند و مرا لوله کنند:|
خلاصه که ایهاالناس و ایهاالبلاگرین... دریابید انتخابات را و به من و همچون منی فکر کنید که حق رای ندارم ولی چهار سال مهم زندگیام در گرو انتخابهای شماست.
#حق_الناس
پ.ن: شارلاتان کلمه قشنگی نیست. ولی به نظرم کلمهی دیگری نمیتواند عمق فاجعه را نشان بدهد:)
* در آغوش حق:)
- جمعه ۲۲ ارديبهشت ۹۶