+ من وسط این همه ژنتیک آخرش خواهم مرد... یا از جذابیتش فدا میشوم یا از سختیاش فنا...:) چرا اینقدر شیرین و سخت آخر؟:)
+ به نظرم این که در طی سه روز فقط شاید یک ساعت از گوشی استفاده کردم و بیشترش هم برای تنظیم آلارم بود، اتفاق فوقالعادهای بود:) سعی میکنم از این به بعد کمرنگ تر باشم:)
+ شما تو شهرهایتان از این کلاسورهای کوچک پیدا میشود؟ در شهر ما که پیدا نمیشود:(
+ گفته بودم چقدر دلم برای تابستان عزیزِ دل تنگ شده؟:) بینهایت دلتنگ آن عصر های گرم حال به هم زنش شدهام:) واقعا چرا آنقدر گرم است؟ تمام چیزهایی که با من در تابستان بودند، در این فصل های سرد طعم و حس واقعیشان را ندارند. کتاب خواندن، بیکلام گوش دادن، درس نخواندن، راه رفتن، شبها بیدار ماندن.... انگار همهی اینها در تابستان رنگ دیگری دارند... حتی روزه گرفتن!
+ میم میگوید تربیت سن خاصی دارد. راست میگوید. آه که مسیر طولانی و سخت است... مرد نر میخواهد و شیر کهن(یا شیر نر و مرد کهن؟ مسئله این است:/ )
+ از در خود برانیام هر دم و من به حکم تو/ میروم و نمیروی از نظرم، دریغ من
مگر میشود وسط آزمون دادن این بیت را دید و لبخند نزد؟:)
+ + چند وقتیست به شدت زیاد میخوابم. به طوریکه در هر دقیقه از شبانه روز قابلیت خوابیدن را دارم:))) منتها دیگر اینقدر هم خوشخواب بودن اصلا خوب نیست:/ واقعا نمیتوانم در برابر خواب مقاومت کنم:( به شدت نیازمند راهکارهای سبزتان هستم:)
- دوشنبه ۱۱ بهمن ۹۵