تا چند ساعت قبل، در سوییتِ اجاره شده، همان موقعی که از شدت گرما و شرجی بودن هوا همهی لباسهایمان به تنمان چسبیده بود و رو به موت بودیم، با خودم فکر میکردم دیگر هیچ وقت به شمال سفر نخواهم کرد با این هوایش:|
اما همین یک ساعت پیش که چشمم به دریا افتاد و «آنها»ی فاضل نظری را کنار دریا میبلعیدم، به نظرم بد نیامد اگر میتوانستم بعضی از بعداز ظهرهای طولانی تابستان را کنار دریا بگذرانم :)
مثلا دانشجو شدن در یک شهر شمالی :))))
ولی خودمانیم، شمالیهای عزیز چطور میتوانند در این هوا زندگی کنند؟دی: |:
* بابلسر/ شهریور ۹۶
- سه شنبه ۱۴ شهریور ۹۶