* اگر یک روز تصمیم گرفتید بروید به جنگل ابر، حتما قبلش دربارهاش تحقیق کنید. وقتی در مسیر بودیم و داشتیم میرفتیم که برسیم به جنگل ابر شاهرود، فهمیدیم ابرهای جنگل صبح زود پدیدار میشوند نه در هر ساعتی از شبانه روز. اینگونه بود که برگشتیم و دیگر نه جنگلی دیدیم و نه ابری:/ خلاصه اگر یک روز خواستید بروید، حتما حواستان باشد که صبح زود بروید. وگرنه مثل ما ذوقتان منهدم و کور میشود و حسابی حالتان گرفته میشود:/ (حالا فکرش را بکنید که ما از مسیر گرگان نرفتیم و از شاهرود رفتیم فقط به خاطر همین جنگل ابر لعنتی... یعنی دلم میخواست بزنم به سیم آخر و از همانجا دوباره برگردم شمال و بروم گیلان:/ در حال حاضر حسرت گیلان و گرگان و حسرت جنگل ابر هر سه ماندهاست روی دلمان)
* میامی سمنان هم از کرمان و یزد گرمتر است:/ آنقدر گرم که نای حرف زدن نداشتیم دیگر. اصلا من تا زنده باشم در ساعات گرم روز وارد استان سمنان نمیشوم:/
* از میامی به سمت سبزوار حرکت میکردیم. به پلیس راه که رسیدیم دیدیم پلیس همهی ماشینها را نگه داشته. از دور که پلیس را دیدیم تا لحظهی رسیدن به ایستگاه همه کمربندها را بستیم دی: همه استرسی و نگران که الان پلیس، خدا تومان جریمه میکند و این حرفها که پدر پیاده شدند و چند دقیقه بعد برگشتند. فکر میکنید چه شده بود؟ شاید باورتان نشود ولی پلیسراه میامی ظرفهای بزرگ شربت گذاشته بود پشت وانت و ملت را نگه میداشت تا شربت بخورند و بروند :))) همه بطریهای بزرگ میآوردند و پر شربت میکردند و میرفتند. حتی مورد داشتیم که دو سه تا بطری شربت میبرد با خودش دی: و خلاصه پلیس به این طریق یک حال اساسی به همه داد :))) خدا خیرشان دهاد دی:
* پایان سفر/ خانه/ شهریور ۹۶
- جمعه ۱۷ شهریور ۹۶