ولی به نظر من از قشنگترین جلوههای پاییز، موقع طلوع و غروب خورشیده. ابرهای معمولا کوچولو و منقطع ولی زیاد، نور خورشید میتابه بهشون، نارنجی و زرد و قرمز میشن؛ رو پس زمینهی آبیِ آسمونی. من میمیرم برای اون لحظه. دلم میخواد ساعتها چشم بدوزم به آسمونی که این شکلی باشه و فقط نگاهش کنم؛ یک دلِ سیر.
صبحها که میرفتم مدرسه اگه آسمون اون شکلی میبود، انرژیم هزار برابر میشد. حتی روزایی که تمرین عملی رانندگی داشتم، بعضیوقتا که به غروب میخوردیم، اگه آسمون اون شکلی میبود هزار برابر بهتر رانندگی میکردم و از رانندگی لذت میبردم؛ از عجایب روزگار :)
من میگم همینکه خدا برای آسمون، رنگ آبی رو در نظر گرفته یعنی خیلی هوای دل آدمها رو داره. یعنی هر وقت خسته بودی و حالت بد بود و ناامید شدهبودی، یه نگاه به این حجم بزرگ آبی بنداز و مطمئن باش منم هستم همین دور و بر...
+ میخوام از تایم فضای مجازی هنوز هم بیشتر بکاهم و به تایم مطالعه غیر درسیم بیفزایم. میشه کتابهای حالخوبکنی معرفی کنید که ترجیحا داستان عاشقانه نداشته باشن و پر از زندگی و امید باشن؟ البته کتابهای معمایی و علمی-تخیلی هم خوبه :))) کلا کتابی که بتونم باهاش چند دقیقه از متن زندگی خودم جدا شم و با شخصیتهاش زندگی کنم... یه همچین چیزی خلاصه دی : منتظر پیشنهادای خفنتون هستم =)
* در آغوش حق :)
- شنبه ۱۷ آذر ۹۷