در ستایش وبلاگ فور اور

یکی از پستهای نسبتا قدیمی اینجا رو تو جای دیگه کپی و بعد پست رو حذف کردم. قصدم این بود که تو صفحه شخصی اینستاگرامم منتشرش کنم. چرا از اینجا حذف کردم؟ چون میترسیدم کسی به سرش بزنه و بخشی از جملاتش رو سرچ کنه و به اینجا برسه. در کمال ناباوری دیدم که بعد از پاک کردن اون پست هم باز توی سرچ گوگل، وبلاگ نمایش داده میشد =| این باعث شد که تو انتشار اون متن تو اینستا مردد بشم. دو روز گذشت و همچنان کرمی در من میلولید و من رو به انتشار اون پست سوق میداد. در این دو روز کم‌کم راضی شدم که بیخیال این بشم که ممکنه کسی سرچ کنه. در واقع به خودم قبولوندم که احتمال همچین چیزی خیلی کمه.

پس دوباره تصمیم گرفتم پستش کنم. رفتم تو اینستا، عکسی که برای اون کپشن ادیت کرده بودم رو انتخاب کردم، متن اصلاح و ویرایش شده رو کپی کردم و... قبل اینکه پستش کنم دوباره فکر کردم "اصلا رواست که مخاطبین و فالورهای اینستاگرام من این دست‌نوشته رو ببینن و بخونن؟ اصلا جایگاه این نوشته توی اینستاگرام من هست یا نه حق ندارم از محدوده وبلاگ خارجش کنم؟" این سوال باعث شد که من اینستا رو ببندم و هنوزم که هنوزه اون متن رو اونجا به اشتراک نذارم.

نتیجه؟ هیچی. فقط خواستم بگم انگاری علیرغم این که اینجا اینقدر کمرنگم، اما هنوز بعضی حرفها خاص اینجا هستند. اونقدر که بعد از یک هفته کلنجار رفتن هنوز نتونستم منتقلشون کنم. و بعضی حرفها هماونقدر که زدنشون اینجا آسون‌ترینه، تو اینستا و فضاهای مشابه سخت‌ترینه :,)

 

+ هنوز هم نمیدونم سرانجام اون متن چی میشه (:

کاملا درک می‌کنم. منم این حس رو تجربه کردم بارها. همین باعث می‌شد که خیلی کم و مختصر اون‌جا بنویسم. 

کاش در برابر اصرار دلم مقاومت کرده بودم و هیچ وقت متنو اونجا منتشر نمیکردم :')

چرا اینقدر وبلاگ امنه و فرق داره با همه‌جا؟ البته عنیقا حس میکنم دیوه برام امن نیست :') 

من هنوزم بخاطر اسم کاربری تقریبا یکسانشون این وحشت رو دارم ولی امیدوارم اینقدر خسته باشن که هرگز سراغ وبلاگم نیان🚶

اوه پونیکااااااا
دختر
دختررررررر 🥺🥺🥺🥺

نمی‌دونم چراشو ولی خوبه که هنوز وبلاگ رو داریم. حداقل برای من که خوبه که دارمش. هرچند که ننویسم یا منتشر نکنم.

چرا دیگه برات امن نیست؟ اگه بخاطر متنه می‌گی، باید بگم که ملت خسته‌تر از اونن که پاشن برن سرچ‌ش کنن توی گوگل :)) 

برای منم خوبه جدا. حتی اون همه وقتی که هیچ وقت نبودم هم خوب بود. برام مثل خونه پدری میمونه. حتی اگرم یه روزی دیگه اسنجا زندگی نکنم ولی بهش عمیقا تعلق دارم و نمیتونم برای همیشه ترکش کنم.

الان یه پست منتشر میکنم. ارجاعتون میدم به اون پست جدید (((((':
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
زندگی ذاتش مثل گودزیلاست؛ عجیب، غیرقابل پیش بینی، گاهی وحشتناک، گاهی جالب، گاهی آرام.
چطور می شود گودزیلا ها را رام کرد؟ و چطور می شود افسار گودزیلا را به دست گرفت؟
این همان چیزیست که آدم ها را به حرکت وا می دارد...

:)
پیام های کوتاه
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Customized by a Friend