:)
اینجا را بخوانید:)
دقیقا همه ی همان چیزی که در لینک بالاست، حال و هوای من است:)
نه حتی کمی رو به راهتر و نه بغرنج تر.
به طرز عجیبی به پست گذشتن های مدام، عشق می ورزم و با ولعی وصف نشدنی دوباره در وسط کارتن های وسایل(به قول بلاگرِ لینک بالا) بیخیال همه چیز میشوم و مینوسم. و البته همه ی اینها خوب است اما مشکل آنجاست که هنوز نمیدانم این عشق در ذاتم نهفته شده یا اکتسابی است و همان خودمانی ترش : جوگرفتگی!
به هر حال، هر چه که هست، دوستش دارم و به نظرم حس مقدسی میتواند باشد.
به هر حال، برگشتم :)
-----------------------
* شکسته ننویسی خیلی سخته. خییییلی زیاد. ولی میخوام تمرینش کنم:) یا میتونم یا نمیتونم دیگه:) خارج از این دوحالت که نداریم:) یادمه همون موقعهایی که تصمیم گرفته بودم یه مدت نباشم، جناب میرزا پستی در این مورد گذاشته بودن و بعدشم یه موجی راه افتاد که خیلیا پست گذاشته بودن و شکسته ننوشته بودن و اینا.
* قرار بود برای شروع دوباره، اسم و آدرس تغییر کنه. که تغییر هم خواهد کرد. ولی خب دل من طاقت دوری نداشت. واقعا این حد از علاقه و شاید هم اعتیاد به وبلاگنویسی عجیب نیست؟:/
- شنبه ۱۱ دی ۹۵