صحنهی اول:
بعد از یک ساعت درس خواندن و سر و کله زدن با انواع مسئلههای نچسب فیزیک تصمیم میگیرم یک استراحت کوتاه داشته باشم. میروم سراغ تیوی جان و روشنش میکنم تا تنها دقایقی را از آن همه بدبختی پنهان شده در کتابهای تست در امان بمانم.
- بعله امروزم در خدمت آقای فلانی هستیم که همونطور که میدونین قراره چندتا از تستای کنکور رو با روش های نوین برامون حل کنن....
نهههه :(
صحنهی دوم:
- اسمارتیییییز، بیا چای ریختم.
به نظر میرسد یک چای کلی از خستگی ناشی از سر و کله زدن با یک مشت تست زبان نفهم را از یک آدم درب و داغان دور میکند:)
هنوز درست و حسابی چای را نخوردهام که پدر تیوی جان را روشن میکنند.
- برای بهرهمندی از مشاوره رایگان و دریافت کتابها حتما یه پیامک خالی به شماره .... بزنین و مطمئن باشین که رتبههای برتر کنکور ظرف یکی دو روز آینده باهاتون تماس میگیرن و ...
:/
صحنه سوم:
- عهههه اسمارتیز این برنامههه شروع شده هاااا. بیا ببینش چیزای خوبی میگه.
- کدوم برنامه؟؟!!!
[صدای تیوی جان بلند میشود] حالا اسلاید بعدی لطفا. خب ببینید بچهها این یکی تست کنکور نود و چهاره...
:/
----------------------------------------------
* به حدی رسیدم که با شنیدن صدای برنامههای کنکوری کهیر میزنم:/
** همهی این برنامه ها روال کاریشان اینجوری است که یک دقیقه سوال حل میکنند، ده دقیقه تبلیغ میکنند:/
*** مثل قارچ هم رشد کردند. تو همهی شبکهها حداقل یک نوعش پیدا میشود و حتی بعضا دیده شده دو تا:/
**** نیاز یک نوجوان چیست؟!
+ در آغوش حق:)
- دوشنبه ۱۳ دی ۹۵