میفرمایند: سالی که نکوست از بهارش پیداست.
این امتحانات نهایی ما هم امروز اولیش بود.و اگر بنا باشه که به همین منوال پیش بره، یحتمل باید تا «سکته ۱۰۰» هم پیش برم:|
اون که از یکشنبه که واقعا سکته ناقص رد کردم ، امروزم که به یک فلاکتی:|
من کلا پیاده میرم مدرسه. بعد حوزه امتحان نهاییمونم نزدیک مدرسه خودمونه. و باز م پیاده میرم....و کلا هر موقع این مسیرو میرم و میام و در طی عملیات از خیابان رد شدن، سه چهار بار قشنگ نزدیکه که برم زیر ماشین:| ینی اصلا به رانندهها حق میدم فحشم بدن:|
امروزم کلا چون دیر شروع کرده بودم به خوندن واسه امتحان، خوندنم تا ساعت ۷ طول کشید و این در حالی بود که امتحان ساعت ۸ شروع میشد دیییی:
هچی دیگه سریع آماده شدم رفتم و بازم یه سه چهار باری نزدیک بود برم زیر ماشین(استرسم داشتم خب... دیرم شده بود) بعد رسیدم جلوی حوزه، یهو دیدم ای دل غااااافل، کارت ورود به جلسهمو یادم شده:|||||
دوباره کل راهو برگشتم، کارتمو برداشتم و تا وقتی رسیدم به حوزه پامم درپ گرفته بود، پهلوهامم درد گرفته بودن و قشنگ حس میکردم به آبقند نیاز دارم.... ینی اگه یکی برام میاورد دست رد به سینهش نمیزدم:|
امروز کلا در جریان همهی ای رفت و برگشتا فکر کنم ده باری نزدیک بود تصادف کنم:| یه بارم نزدیک بود برم زیر موتور:|
ولی خب با این وجود امتحان خدا رو شکر خوب بود:)
دیگه نمیذارم امتحانام بیوفته به دقیقه نود.... قشنگ سر فرصت میخونمشون:(
قول میدم:(
(یادمه پارسالم همیشه بعد امتحانا همینو میگفتم.... ولی شب همهی امتحانا بلا استثنا تا ساعت سه شب بیدار بودم:/)
+ قطعا موقت:)
+ احتمالا وب رو تو این مدت ببندم:)
* در آغوش حق:) ما را هم دعا بنومایید:)
- سه شنبه ۲ خرداد ۹۶