فرض کنید از دو سه روز قبل برای این آخر هفته برنامه ریختهای که هر روزش کدام درسها را بخوانید و چطور بخوانید و چقدر بخوانید و حتی مشخص کردهاید که به عنوان تفریح چه کار کنید و قرار هم گذاشتید با خودتان که فلان کتاب را هم که تا نصفه خواندهاید در این مدت بخوانید.
خلاصه همه چیز رو روال است و شما خوشحال و خندان، اولین بار است که برنامهتان را موبهمو دارید انجام میدهید که...
که یکهو یک چیزی عین بمب اتم میخورد وسط برنامهها و کلا همه چیز کن فیکون میشود.
بعد این مشاورها میگویند یکجوری برنامه بریزید که انعطاف داشته باشد. حاضرم قسم بخورم که حتی اگر برنامهام به حدی انعطاف میداشت که پاهایش ۱۸۰ درجه از هم باز میشدند، باز هم این حد از خرابی را برنمیتابید:/
-------------------------------------------------------
* بعضی از دبیرها هستند که در طول ترم امتخاناتشان در حد همان جزوهای است که گفتهاند. که خب تا اینجا دستشان درد نکند. ولی امان از امتحانات پایان ترمی که میگیرند. یعنی یک جوری که قشنگ «از دماغمون در میارن» :/
** از من به شما نصیحت که هییییچ وقت رمز وایفایتان را به یک مهمان دائمالآنلاین ندهید:/ وگرنه از شانس شما در همان روزی که مهمانتان است، همهی خوانندههای زیرزمینی و روزمینی و هوایی و دریایی حتی، آهنگ میدهند بیرون:/ حتی بعضیهایشان هم آلبوم:///
*** عجب پست پوکر فیسی:)
**** حال ما که خوب نیست ولی حال شما امیدوارم رو به راه باشد:))
+ بعضی فکرها عین خوره میافتند به جان آدم... البته نه اینکه بد باشند. اصلا بعضی وقتها لازم است بعضی چیزها عین خوره بیفتند به جان آدم. ولی امان از اینکه در همین حال اتفاقاتی بیفتد که شما نه بتوانید خورهی عزیز را بخورید، نه خوره شما را:/ نتیجهاش میشود یک همچین حالی و همچین پستهایی:/
+ در آغوش حق:)))