آشوبم، آرامشم تویی:)

* یک متن ادبی نوشته بودم که خیلی هم دوستش داشتم منتها به لطف بیانِ عزیزِ دل از بین رفت:( خیلی قشنگ شده بود... و البته کلی هم مفهوم گنجانده بودم درونش:/

* روزهای خوبی است:) آن کلاسورهای کوچکی که میگفتم در شهرمان پیدا نمی‌شود را پدر و مادر از مشهد برایم خریدند:) یکی‌شان را برای خلاصه نویسی درس‌ها می‌خواستم و دیگری را برای خلاصه برداری از کتاب‌هایی که می‌خوانم:) و دومی خیلی هیجان انگیز است:))) می‌خواهم کلاسور خوشرنگ‌تر را برای کاربرد دومی استفاده کنم دی:

* در باب اون موضوع که گفته بودم تازگی‌ها خیلی می‌خوابم، باید بگم الان حالت زندگیم از حالت انسان‌طور به جغدطور تغییر وضعیت داده:/ مثلا همین امروز از بعد از ظهر تا ساعت ده شب همینطور چرت می‌زدم:/ حالا هم چه بخواهم و چه نه، باید بیدار بمانم که امتحانم را بخوانم دی:

* برای تولد میم جانم که صمیمی‌ترین دوستم محسوب می‌شود، می‌خواهم هدیه بگیرم. تولدش ۲۲ بهمن است:) بعد هی برای خودش می‌خواند(با ریتم همان آهنگ انقلابی): بیست و دو بهمن، بیست و دو بهمن، روز تولد من خخخخ نمی‌دانم چه شد که تصمیم گرفتم کتاب ندهم:/ خب الان بینا به دلایلی برای تغییر نوع هدیه دیر است. در نتیجه می‌خواهم از شما یک نظر سنجی بکنم:) از آنجا که خانم‌ها مسلما در باب بدلیجات و جینگولی‌جات خوش‌سلیقه ترند، پست بعدی رمز‌دار است و رمز هم فقط به خانم ها داده می‌شود:)

* راستی احتمالا به زودی بخش‌های جدیدی به وبلاگم اضافه می‌شوند:)

* خب دیگر:) بروم که باید حسابی درس بخوانم:)

+ در آغوش حق:)

* بشنویم:

:)

[آشوبم- گروه چارتار]
چهارشنبه ۲۰ بهمن ۹۵ , ۰۰:۰۰ خاتونِ گیس گلابتون...
بیام برا بیان؟ :))
مبارکت باشه تولد دوست جانت :)
قطعا تو خوش سلیقه ترینی و هرچی بخری بهترینه و دوستت کلی خوشحال میشه ^_^
در گوشی بگمت که منم فردا میخوام برم یه کیک کوچولو بخرم برم جلو دانشگاه دوستم برای تولدش ذوق زدش کنم دعا کن همه چی خوب پیش بره :)
وای بیان نامرد:(
ممنون:)
:) امیدوارم خوشحال شه:)
عهههه.... شمام تولد دوستتون مبارکا باشه:)))) مطمئنم خوب پیش میره:) موفقیات:)))
چهارشنبه ۲۰ بهمن ۹۵ , ۰۰:۰۷ خاتونِ گیس گلابتون...
کلی کار دارم برای فردا آخه :))
و نمیدونم از ساعت هفت تا یازده چجوری هم اون کار هارو انجام بدم هم برسم به دانشگاشون :))
در کل پروژه پیچیده ایه :دی
راستی آیکون ذوق زدگی به جهت هم حسی بابت این که اون دفترهارم داری حالا *_*
مامان بابات خیلی دوست دارن ^_^
اوه اوه...از اون روزای شلوغ:) 
ان‌شاءالله که میتونین:)))))

:))) مرسی بابت هم حسی^_^ آره البته بماند که خودمم یه نیمچه اشاره‌ای‌کرده بودم که اگه بود بگیرن واسم دی: 
چهارشنبه ۲۰ بهمن ۹۵ , ۰۰:۲۳ خاتونِ گیس گلابتون...
دقیقا :))
ان شاء الله :)

والا دیده شده ما یه تمام اشاره ای میکنیم جهت خرید چیزی میرن بیرون میان میگن عههه یادمون رفت کهه :)))

:)))
(((:

خخخخ کلا مامان و باباها در هر حالتی که باشن خیلی عزیز و محشرن:)))))
شما آقایید الان؟!دوستتون خانومه؟عجب:))
منم داداشم یه کلاسور داره توش از کتابایی که میخونه خلاصه برداری میکنه...منم میرم خلاصه ههارو میخونم:))
بهار ؟؟؟ تو چرا اینقدر سر جنسیت من مشکوکی دختر؟:)
یه نظر سنجی میخوام بکنم چون بین دو تا موندم:)

خییییلی خوبه:)))
من کلا یه مرضی گرفتم که تا در نیارم طرف آقاست یا خانم باهاش گرم نمیگیرم:))
میگی یا حدس بزنم؟:دی
(البته ضایعه که مردی:))
خب اینکه بسیار بسیار کار خوبی میکنی:)))

به نظرت ممکنه یه آقا اسمشو بذاره اسمارتیز؟ خخخ

ضایعه‌س که مردم؟؟!!!! از کجا؟0_0
مرسی:))
پس خانومی؟:))
(من چقدر باهوشم:|)
خواهش:)
با اجازتون:)
در اون که شکی نیست  دی:
من مثلا دخترم رمز پست بالایی لطفا:)
رمزش برداشته شد:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
زندگی ذاتش مثل گودزیلاست؛ عجیب، غیرقابل پیش بینی، گاهی وحشتناک، گاهی جالب، گاهی آرام.
چطور می شود گودزیلا ها را رام کرد؟ و چطور می شود افسار گودزیلا را به دست گرفت؟
این همان چیزیست که آدم ها را به حرکت وا می دارد...

:)
پیام های کوتاه
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Customized by a Friend