از اوایل ماه تا وسطهایش، همه چیز بوی تو را میدهد. نامت بر سر زبانها میافتد. پشت بلندگوها، تلوزیون، رادیو... و اصلا تو میشوی اصل ماجرا.
ماجرایی که البته واقعیتیست که حقیقت ندارد. تو فکر کن آدم زیبایی را که عقل نداشته باشد، به چند میخرند؟ این ماجرا هم همان است. واقعیتی که حقیقت پشتش نخوابیده باشد، پوچ است و دل را میزند.
داشتم میگفتم از ماجرای این ماه. از اوایل ماه تا وسطهایش تو باعث میشوی ریسههای تزیینی از در و دیوار شهر آویز شوند. شاعرها بازار شعرهای ارزشیشان داغ میشود، مداح بازار مولودیهایشان گرم گرم است، شیرینی فروشیها به عصر نکشیده تمام شیرینی های تازهشان را میفروشند، بعضیها عجیب در تدارک مراسم بزرگی برایت هستند و ... و راستش را بخواهی این روزهای وسط ماه که تمام شود، آش و کاسه همان آش و کاسهی قبلیست. نه دستی به دامنت چنگ میزند، نه پایی برای تو شروع به حرکت میکند...
میبینی؟ تو حقیقتی هستی که در واقعیت ماجرای امروزمان جایی نداری. البته نه اینکه جایی نداشته باشی، ولی تو باید اصل میبودی وگرنه شعبان و رمضان و ربیعالاول چه فرقی دارند برای یکی که عاشقت باشد؟
به آخر رسیدن ماه، ترسناک است. که باز شده باشم همان آدمی که بودهام و نه حتی دلم از نبودنت تنگ بشود و نه چشمم چکه کند به پایت و نه قلبی که حرکت کند تا خود خودت.
دستها را، امشب اگر تو نگیری، میرویم و رفتهایم تا این ماه سال بعد که حتی اگر زنده هم باشیم، باز مردهایم اگر همانی باشیم که بودهایم...
امشب تو و این دستها...
چشم ها...
و قلبها...
()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()()
* فردا عجب میچسبد اگر آماده بشوی برای دعای ندبه و ناگهان ندایشان بیاید که انا الحق...
** ۳۱۳ تا خیلی عدد بزرگیست؟ فکر نمیکنم. پس ما کجای کاریم بعد از اینهمه سال؟!
*** گفتم زودتر تا هنوز بلاگرها دست به کار نشدهاند، عید را تبریک بگویم که تبریکم وسط پستهای امشب گم نشود:)))
عیدتون مبااااااارک و پر از معرفت و شناخت و عشق و آغوش خدا و اصلا هر اتفاق خیر دیگه ای که میتونه این شب این روزا براتون رقم بخوره:)))))
**** این هم آهنگی از حامد زمانی به نام «نفس تازه کنیم» که به نظرم خیلی خوب حرف میزند و ما را به تصویر میکشد...:)
- پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۹۶