یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم .... :)

دل که به سمت تو متمایل شده‌باشد، تو بدون هیچ مقدمه و صغری و کبری چیدنی، دستِ دست را هم میگیری.دستِ پا و چشم و گوش و زبان را هم میگیری. بعد حتی اگر آدم بخواهد خودش را پرت کند پایین، باز تو نمیگذاری. باز تو حواست هست. آنقدر هست که گاهی میترسم آنقدر در آغوشت فشارم دهی که دیگر تاب نیاورم و تمام شوم.

دل که به سمت تو متمایل شده باشد، کار تو شروع می‌شود. زمین و زمان را به هم می‌دوزی که آدم گمشده‌اش را پیدا کند. کن فیکون می‌کنی به قول خودت. بعد هی هل می‌دهی آدم را، هی پنجره‌های دلش را پاک می‌کنی، هی هوای دلش را تصفیه می‌کنی و آنقدر در کار خودت جدی هستی که آدم اشکش در می‌آید دیگر. حتی وقتی آدم ترمز می‌بُرَد و نزدیک است با مخ برود در دیوار، تو انگار فرشته نجات می‌شوی و ....

دل که به سمت تو متمایل شده‌باشد، تو آخر معرفت می‌شوی؛ آخر مرام و لوطی‌گری. تو می‌شوی رفیق تنهایی‌ها و هی آدم غر می‌زند و تو هی می‌شنوی و هی غر می‌زند و تو می‌شنوی. و آنقدر می‌شنوی که آدم سبک شود. بعد که خوب سبک شد، دست دلش را می‌گیری و آن‌قدر ناز و نوازشش می‌کنی و تحویلش می‌گیری که دیگر حتی اگر بخواهد هم نتواند غر بزند. نمی‌تواند غز بزند چون هر لحظه که دلش گرفته باشد می‌داند که باز تو هستی که گره‌های کور دلش را یکی یکی باز کنی...

و تو... خودِ خودِ عشقی...


:)

:)))عجب عشقی!
*_*متن خیلی قشنگ بود
آخر عشقه دیگه:)))

قشنگ خوندی بهار جانممم:*
فوق العاده بود لذت بردم از خوندنش :))))
فوق‌العاده خوندید:)))
دوس داشتم این متنو :)
این متن هم شما رو دوست داشته و داره:)))
کلا ارتباط برقرار میکنم با اینجور متنا 
تو وبلاگ alirezaa هم گاهس اوقات میذارم
خیلی خوب بود
ارتباطاتتون مستدام:)
من اون وبلاگتونو فکر کنم یه بار دیدمش فقط...

لطف دارید
اونقد با مهربونیش شرمنده میکنه..
من هی بد اون هی خیلی خیلی خوب...:"(
اوهوم:))
آدم نمیدونه از این همه بدی خودش کفری شه و حرص بخوره، یا با اون همه خوبی خدا عشق کنه و لذت ببره...
یا انیس من لا انیس له :)
اوهوم...
:)))
عجب به دل چسبید :)
:)))
بسی لذت بردیم.به‌به به تمام معنا (^ω^)
:)))
خدا رو شکر که لذت بردین:)))
قشنگ بود:)
ممنون:)
قلمتون زیبا بود:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
زندگی ذاتش مثل گودزیلاست؛ عجیب، غیرقابل پیش بینی، گاهی وحشتناک، گاهی جالب، گاهی آرام.
چطور می شود گودزیلا ها را رام کرد؟ و چطور می شود افسار گودزیلا را به دست گرفت؟
این همان چیزیست که آدم ها را به حرکت وا می دارد...

:)
پیام های کوتاه
آرشیو مطالب
Designed By Erfan Customized by a Friend