- دوشنبه ۱۴ خرداد ۹۷
بچه های کنکوری 97، سلام :)
اول اینکه دممون گرم، خسته هم نباشیم که تا اردیبهشت دووم آوردیم و نمردیم* و خداقوت به همه مون دی:
این یکی دو روز اخیر داشتم وبلاگهای شما ها رو میخوندم و متوجه شدم که اکثرمون حالمون بده، خسته شدیم، نا امیدیم، حوصله نداریم، فکر میکنیم دیگه نمیشه، به 98 فکر میکنیم و ...
دیشب هم با یکی از دوستام که انسانیه صحبت میکردم و اون هم حال دلش اصلا خوب نبود. راستش خودمم از اواسط اسفند تا همین یک هفته پیش خیلی خیلی خسته و له و داغون بودم. اونقدری که اصلا برام مهم نبود که چی میشه و حالم از درس و دانشگاه و ازمون و گاج و الگو و مبتکران و مهر و ماه و همه چی بهم میخورد :|
اما بچه ها میدونید؟ ما 12 سال درس خوندیم. جون کندیم. شب امتحانا تا صبح بیدار موندیم. خون دل خوردیم. موفق شدیم. شکست خوردیم و ... الان رسیدیم به مرحله آخر این 12 سال؛ به کنکور. رسیدیم به مرحله های آخر کنکور. بچه ها یادتونه که شبای امتحان شروع میکردیم به درس خوندن؟ چقدر تند تند میخوندیم و از مباحث پر سوال تر میخوندیم؟ یادتونه چقدر بازدهیامون خوب بود اون شبا؟ اردیبهشت برای کنکور، مثل شب قبل امتحانه. بچه ها ما اگه تا اینجا عاااالی بودیم، ولی از الان ول کنیم، همه چیز خراب میشه. کسی کاری نداره ما چقدر درس خونده بودیم. بچه ها ما شاید اگه همین فردا کنکور بدیم، رتبه مون بشه 200 هزار اصلا. حالا اگه این فاصله تا کنکور رو درس نخونیم، شک نکنین 200 هزارمون میشه 400 هزار. اما بیاین باااور کنیم که اگه همین دو ماه رو خوب بخونیم میتونیم 100 هزار شیم. اگه خیلی خوب بخونیم، میتونیم 50 هزار شیم، اگه عالی بخونیم میتونیم 10 هزار شیم و شک نکنید که اگه خیلی عااالی بخونیم، میتونیم حتی، حتی و حتی 3 رقمی باشیم. حالا مگه اصلا ما الان در حد 200 هزاریم؟ نه :) پس خیلی میتونیم بهتر باشیم؛ خیلی خیلی بهتر :)
بچه ها الان موقعیه که خیلی ها نا امید میشن و همه چی رو ول میکنن. اینا با پای خودشون میرن کنار. یه عده هستن که فکر میکنن خیلی خوبن و کمتر میخونن، اینام میرن کنار. یه عده هستن خسته شدن یا حوصله ندارن دیگه و کم کاری میکنن. اینام میرن کنار. بیاین ولی ما بمونیم. فقط دو ماهه. بیاین همین دو ماه دیگه رو هم سخت بگذرونیم. بیاین همین دو ماه رو شبا از خستگی رو کتابامون خوابمون ببره. بیاین همین دو ماه رو له و داغون بشیم ولی میدونید بعد این دوماه به خاطرش چقدر راضی خواهیم بود؟ هیچ آدمی از تلاش ناراضی و ناراحت نیست. بچه ها مقصد مهم نیست. شاید ما عااالی درس بخونیم ولی خدا صلاح ندونه برامون که رتبه خوب بیاریم. مقصد مهم نیست. مقصد همین مسیریه که داریم میریم. همین تلاشیه که داریم میکنیم. تلاش هیچ وقت تموم شدنی نیست. ادمی که بخواد الان از کنکور فرار کنه، پس فردا هم از امتحانای دانشگاه فرار میکنه و بعدشم از سختی های زندگی. بیاین تلاش کنیم و یاد بگیریم که تلاش کنیم. یاد بگیریم سختی بکشیم و بازم ادامه بدیم. بیاین اینا رو برای زندگیمون تمرین کنیم. هیچ ادمی تو رفاه و راحتی رشد نمیکنه. سختی ها ادما رو بزرگ میکنن. برای اکثر ما کنکوریا، کنکور اولین اتفاق واقعا سخت زندگیمونه. قطعا خیلی چیزای بزرگتری رو درپیش داریم. بیاین به خودمون ثابت کنیم که میتونیم. نه واسه خانواده، نه دوستا، نه فلانی و فلانی و فلانی... فقط برای اینکه خودمون یادمون باشه که خواستیم، تلاش کردیم، تونستیم.
بچه ها، دو ماه سخت، دو ماه پر تلاش، دو ماهی که شاید لازم باشه کمتر بخوابیم، تفریح نکنیم یا کمتر بکنیم، ولی اگه خوب تلاش کنیم، بعدش رضایتی داریم از خودمون که به هزااااارتا تفریح می ارزه. حالا ام وقتی تلاش کردیم، توکل میکنیم به خود خدا که هوامونو داشته باشه. مثل همیشه ی همیشه.
بچه ها، هیچ آدمی زیر پتو قهرمان نمیشه. هیچ کس با خوابید و بی حوصلگی و تنبلی به جایی نرسیده که ما بخوایم دومیش باشیم. اما بیاین این طور فکر کنیم که اگه قراره کنکور 97 یه پدیده هایی داشته باشه که از دو ماه اخرشون خوب استفاده کردن و نتیجه ی خوبی گرفتن، اون پدیده ها ما باشیم. بیاین استثنایی باشیم :) بیاین دیگه فکر نکنیم که میشه یا نه. بیاین اصلا فکر نکنیم چند روز مونده، یا چه حجمی رو باید تو این دوماه جمع و جور کنیم یا باید چند درصد بزنیم که به فلان رشته و فلان دانشگاه برسیم. فقط تلاش کنیم. بیاین دیگه برامون مهم نباشه شبانه روز 24 ساعته. فقط بخونیم و بخونیم و بخونیم و تلاش کنیم و لذت ببریم و توکل کنیم. توکل، توکل، توکل... :)))
اینا رو نوشتم که بگم بچه ها، دوباره دستتونو بذارین رو زانوهاتونو بلند شین. چون الان اصلا وقت نشستن نیست. اینقدر نا امید نباشین. حتی اگه صفر صفر هستین، بازم تو این دوماه میشه خیلی کارا کرد که همش بستگی به تلاش خودمون داره. اگه وضعیت متوسطی دارین، میتونین خیلی بهترش کنین. اگه وضعیت خوبی دارین، میتونین عالی بشین. شنیدین میگن موفق همونیه که یه بار بیشتر تلاش کرده؟ شاید یه مبحثی باشه که شما تا حالا یاد نگرفته باشینو رهاش میکنین و دیگه نمیخونینش. ولی شاید اون مبحث فقط یه بار دیگه لازمه تا خونده بشه که یاد بگیرینش. ولی شما نا امید میشین و نمی خونینش و یادش نمیگیرین. با تلاش نکردن و تنبلی، به خودمون ظلم نکنیم بچه ها. انسان ذاتش برای تلاشه. این ظرفیت بزرگی که تو وجودمون هست رو با تنبلی نابودش نکنیم. اگه موفق نباشیم، تنها مقصرش خودمونیم... و این خیلی ترسناکه...نه؟
و خلاصه، بیاین از مسیر لذت ببریم. آماده این هم کنکوری های خوب دوست داشتنیم؟ بزن بریم =))))
* من همیشه وقتی به سال کنکورم فکر میکردم، فقط تا اسفند رو میتونستم تصور کنم. هیچ تصوری از بعد عید نداشتم. فکر میکردم قطعا از شدت استرس میمیرم دیگه دی: و خب خوشحالم که نمردم دی:
پ.ن: وقتی خودم خیلی نا امید بودم و یه سلسله اتفاقاتی که باعث شد حالم بهتر شه و دوباره بلند شم، دلم خواست به همه بگم که بسه نا امیدی. از همه چیزایی که گفتم مطمئنم و اگه یه درصد شک داشتم، نمی نوشتمشون. وقتی دیدم همه اینقدر نا امیدن، تصمیم گرفتم همه اینا رو بنویسم و بذارم اینجا، که هم شاید بتونم یه کم روحیه تونو تغییر بدم و هم همونطور که زکات علم، نشر اونه، زکات امید هم پخش کردنشه. امیدوارم براتون مفید بوده باشه... :)
- شنبه ۱ ارديبهشت ۹۷
آدم باید چقدر بزرگ باشد که مردم با شادیاش بخندند و با غمش گریه کنند؟ چقدر بزرگ است یعنی؟
فکر که میکنم به حضرت پدر، فکر میکنم باید خیلی مهربان باشد. این را از شبها و سحرهای نجف هم میشود فهمید. از آن حرم کوچک و خودمانی و محشرش.
قبلتر ها فکر میکردم او فقط پدر سادات است یا نهایتا پدر یتیمها. اما حالا فکر میکنم یتیمی که فقط به سایهی پدر نیست. گاهی دل آدم یتیم است. آن وقت حضرت پدر، حرفش میشود خوراک دلت، یادش میشود سایهی سر دلت. و چه سایهای بهتر از حضرت پدر.
این شبها، پدر به محراب رفته یا به آسمان...ه فرقی میکند؟ محرابی که متصل به آسمان باشد دیگر فرقی ندارد اسمش را چه بگذاری...
* حضرت پدر به این بزرگی که ولادتش منبع رحمت باشد، ولایتش هم، شهادتش هم که دیگر واویلا... خدایا چه مخلوقاتی داری... آدم دهنش باز میماند از این همه عظمت...
**جوشن آخر عشقبازی با خداست:) اولهایش گرمت میکند، وسطهایش دلت را برمیدارد و با خودش میبرد، آخرهایش میمیری دیگر... یا انیس من لا انیس له...
*** ولی عصر... کجایید آقای این شبها؟ به علی قسمتان دهیم، میآیید؟ به علی قسمم دهید، برمیگردم به سمتتان؟ آه از من، آه از نشستن من، آه از نبودنم...آه...
**** از قرآن به سر گرفتن، آنجایش که دربرابر امام حاضرت میایستی و خدا را به او قسم میدهی... بالحجة بالحجة بالحجة .... بهد ریز ریز اشک میریزی که مگر اصلا رویت میشود آخر؟
- چهارشنبه ۲۴ خرداد ۹۶
دل که به سمت تو متمایل شدهباشد، تو بدون هیچ مقدمه و صغری و کبری چیدنی، دستِ دست را هم میگیری.دستِ پا و چشم و گوش و زبان را هم میگیری. بعد حتی اگر آدم بخواهد خودش را پرت کند پایین، باز تو نمیگذاری. باز تو حواست هست. آنقدر هست که گاهی میترسم آنقدر در آغوشت فشارم دهی که دیگر تاب نیاورم و تمام شوم.
دل که به سمت تو متمایل شده باشد، کار تو شروع میشود. زمین و زمان را به هم میدوزی که آدم گمشدهاش را پیدا کند. کن فیکون میکنی به قول خودت. بعد هی هل میدهی آدم را، هی پنجرههای دلش را پاک میکنی، هی هوای دلش را تصفیه میکنی و آنقدر در کار خودت جدی هستی که آدم اشکش در میآید دیگر. حتی وقتی آدم ترمز میبُرَد و نزدیک است با مخ برود در دیوار، تو انگار فرشته نجات میشوی و ....
دل که به سمت تو متمایل شدهباشد، تو آخر معرفت میشوی؛ آخر مرام و لوطیگری. تو میشوی رفیق تنهاییها و هی آدم غر میزند و تو هی میشنوی و هی غر میزند و تو میشنوی. و آنقدر میشنوی که آدم سبک شود. بعد که خوب سبک شد، دست دلش را میگیری و آنقدر ناز و نوازشش میکنی و تحویلش میگیری که دیگر حتی اگر بخواهد هم نتواند غر بزند. نمیتواند غز بزند چون هر لحظه که دلش گرفته باشد میداند که باز تو هستی که گرههای کور دلش را یکی یکی باز کنی...
و تو... خودِ خودِ عشقی...
:)
- سه شنبه ۹ خرداد ۹۶
فکر نمیکنم تا آخر عمرم اینو یادم بره:)
خدا رو شکر که یه ماه رمضان دیگه هم هستیم:)
- جمعه ۵ خرداد ۹۶
چطور می شود گودزیلا ها را رام کرد؟ و چطور می شود افسار گودزیلا را به دست گرفت؟
این همان چیزیست که آدم ها را به حرکت وا می دارد...
:)
-
ارديبهشت ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
آذر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
مرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
خرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
دی ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
آبان ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۱ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۴ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۵ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۴ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۴ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۴ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۵ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۲ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۲ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۸ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۱۳ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
-
دی ۱۳۹۵ ( ۹ )